سنگر و قمقمه های خالی

نویسنده : بهرام صادقی    انتشارات نیلوفر  ۲۵۰۰۰۰ ریال   نوبت چاپ اول   شومیز رقعی          بهرام صادقی در ۱۸ دی ۱۳۱۵ در نجف‌آباد به دنیا آمد. او تا سال ۱۳۳۴ در اصفهان زندگی کرد و سپس برای ادامه تحصیل در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران، به تهران سفر کرد.از سن بیست سالگی هم‌زمان با تحصیل در رشته‌ی پزشکی، داستان‌هایش را در مجلات ادبی به چاپ می‌رساند. وی پس از سی سالگی کمتر می‌نوشت. اولین داستان کوتاه‌اش وقتی بیست سال سن داشت منتشر شد و «ملکوت»، تنها داستان بلندش، را در بیست و پنج ساله‌گی منتشر کرد.مجموعه داستان «سنگر و قمقمه‌های خالی»، داستان بلند «ملکوت» و چند داستان کوتاه پراکنده، کل آثار او را تشکیل می‌دهند. همین دو کتابِ چاپ شده آن‌قدر بود که او را از بزرگ‌ترین داستان نویسان معاصر ایران و صاحب سبکی پیشرو بدانند.بهرام صادقی در شامگاه دوازدهم آذر ۱۳۶۳ به دلیل ایست قلبی در منزلش در تهران درگذشت.

بهرام صادقی از نویسندگان نوآور ایرانی است، و سبک خاص خود را دارد. وی ایجاز زیادی در داستان‌هایش دارد و بیشتر به مسایل روانشناختی می‌پردازد.خسرو گلسرخی می‌گوید: «نوشته‌های بهرام صادقی کارنامه‌ی دو دهه از تاریخ زندگی اجتماعی ما است.»

سنگر و قمقمه‌های خالی مجموعه داستانی است که در زمان حیاتش انتشار یافت. برخی از این داستان‌ها بهترین نمونه‌های داستان کوتاه در ادبیات فارسی است. داستان با کمال تأسف که به ابوالحسن نجفی تقدیم شده است از این نمونه است. برخی دیگر از داستان‌های این مجموعه هم به لحاظ دستاورد ساختاری‌شان قابل تامل‌اند، مثل داستان عافیت که ساختاری اپیزودیک دارد.

برخی داستان‌های این مجموعه عبارتند از :

شب به تدریج، اقدام میهن پرستانه، لاف سردرگم، وعده‌ی دیدار با جوجوجتسو، ورود، غیرمنظره، سنگر و قمقمه‌های‌خالی، مهمان‌ناخوانده در‌شهر بزرگ، خواب خون، در‌این شماره، زنجیر، تأثیرات متقابل، قریب الوقوع، آوازی غمناک برای شهر بی مهتاب، صراحت و قاطعیت، با کمال تأسف، آقای نویسنده تازه کار است، عافیت، وسواس، تدریس در بهار دل‌انگیز، نمایش در دو پرده، گرد هم، داستان برای کودکان، اذان مغرب، هفت گیسوی خونین، یک روز صبح اتفاق افتاد، فردا در راه است.

در پشت جلد کتاب، قسمتی از مقاله‌ی “یادی از بهرام صادقی” نوشته‌ی هوشنگ گلشیری آورده شده است.