قرة العین
نويسنده: مهدي نورمحمدي
ناشر: علمي
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: ۲۷۴
اندازه كتاب: وزیری جلد سخت – سال انتشار: ۱۳۹۴ – دوره چاپ: ۱
«قرة العين» به معنى «نور چشم» نام فاطمه دختر بزرگ حاج ملا محمد صالح برغانى و متولد سال ۱۲۳۳ هجرى قمرى است كه از پيروان متنفذ و معتبر سيد على محمد باب بود. اين لقب را به اختلاف اقوال، پدرش و يا سيد كاظم رشتى به او دادهاند. وى نسبت به زنان زمان خود اهل سواد و علم و خطيب و سخنور و تجددطلب و آزادىخواه بود به معنى آزادى مطلق نه محدود. سفرنامه استرآباد و مازندران و گيلان در مورد او مینویسد : عمويش ملا محمد تقى او را براى پسرش گرفت و از اين وصلت دو پسر به نام اسمعيل و ابراهيم و يك دختر بهوجود آمد. فاطمه و خواهرش و عمهاش با خاندان حاج ميرزا عبد الوهاب مجتهد قزوينى طرفدار شيخ احمد احسائى شدند و اين مقدمه تفريق و اختلاف خانوادگى آنها گشت. ابتدا فاطمه از شوهرش طلاق گرفت و آنگاه براى ديدار سيد كاظم رشتى روى به عراق آورد. اما وقتى رسيد كه سيد درگذشته و بر سر جانشينى او ميان پيروان شيخ احسائى اختلاف بروز كرده بود. فاطمه در اين جريانات با سخنان خود شورى ميان طرفين ايجاد و معروفيتى براى خود تحصيل نمود. چون قضيه علنى و شهره گشت فقهاء عراق با قرة العين و اصحاب سيد رشتى به مخالفت و مخاصمت ايستادند و كار به جائى كشيد كه حاكم عراق فاطمه و همراهانش را از عراق بيرون كرد و به ايران عودت داد (۱۲۶۳). در عراق آوازه او به گوش سيد على محمد باب رسيد و او هم نامهاى بدو نگاشت و او را «طاهره» لقب داد. پس طاهره در اين تاريخ به نامهاى زرين تاج، امسلمه، قرة العين و طاهره نام و كنيه و لقب گرفت. چون فاطمه به قزوين رسيد و مخالفت عمو و پدرشوهرش را با شيخيه و بابيه ديد و او را در عقايد خود محكم يافت يكى از بابيان تازهكار فداكار را به كشتن او واداشت و او نيز حاج ملا محمد تقى را اذان صبح در محراب با كارد زد و اندكى بعد درگذشت (۱۲۶۳). حكومت فاطمه را محرك و مسبب دانست و او را توقيف و زندانى كرد. ولى طرفدارانش او را فرار دادند و او بهسمت خراسان حركت كرد و به قول عبد الحسين آيتى دستبهدست تا دشتبدشت راند. در آنجا مجمعى از پيروان باب تشكيل شد و در آن مجمع قرة العين آزادانه به سخنرانى و بحث و جدل و معاشرت باهم مسلكان خود پرداخت و چون تنها زنى بود كه در ميان آن جمع همه قيود زنانه را برداشته بود خيلى جلب توجه كرد. برخى مجذوب علم و فصاحت او شدند و برخى واله صورت او و برخى منكر حركات و اعمال آزادانه وى. اين دسته اخير از او به ميرزا على محمد باب شكايتى نوشتند و او هم كه مىديد نظير اين مريد كه از هر طرف ممكن است وسيله تبليغ شود ديگر به دست او نخواهد آمد ترتيب اثرى به حرفهاى شاكيان نداد بلكه از طاهره تعريف و تمجيد كرد. قرة العين را اهل فضل و ادب و كمال و جمال مىدانند ولى ظاهرا در توصيف او مبالغه شده است. عالمزاده و در صحبت عالم و در خانه عالم بوده. جسارت داشته و اول زنى است كه مكشوفه و آزاد در ميان جمع سخنرانيها كرده است و خود اين كيفيت باعث مىشود كه درباره او به مبالغه پردازند. |
![]() |
كتاب هايي در اين زمينه | ||||
|
|